سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زیر آوار فرو ریخته ی عشق از دلم چیزی نمونده که به تو بسپارم...

صفحه خانگی پارسی یار درباره

روزمرگی...

    نظر

این قطع شدنای vpn و دوری از Face book باعث میشه به اینجا بیشتر سر بزنم...

حس بدی دارم...فکر کنم بدجور دچار روزمرگی شدم...اینقدر زیاده که خودم هم متوجه شدم!!دلم یه اتفاق جدید میخواد...هر چیزی...حتی یه آدم جدید...که بتونه یه کم درک کنه...یا اگه نمیتونه درک کنه لااقل شنونده ی خوبی باشه...و مزخرف تحویلم نده!

به قول مهسا :‌ حرفی میخواهم که ازهمان جنسی باشدکه من دوست دارم......دغدغه هایی که هرکسی باشنیدنشان جمله ی مزخرفِ"حق باتوئه"رابرایم مدام نگوید....اگردرک نمیکنی حرف مفت نزن!...

البته شاید خودمم مقصرم...اینکه راحت نمی تونم حرفای توی دلمو بگم...

دارم دنبال راه فرار از این روزمرگی میگردم...به هرچیز جدیدی چنگ میزنم که کمکم کنه...همه چیز رو تجربه میکنم تا ببینم کدومش بهتره...ولی چیز خاصی پیدا نکردم هنوز...چی کار کنم؟!؟

 

 

1...نمیدونم چرا...ولی این فکر رو میکنم که اگه تو تهران زندگی میکردم روزمرگیم کمتر بود...اینکه نخوام فکر نگرانی مامانم از حرف مردم باشم چیزهای جالبی رو تو فکرم میاره...حتی چیزای کوچیکی مثل قدم زدن تو خیابونا بدون هدف...

2...به یکی از دوستام الان حرف زدم در این مورد...رسما چرت وپرت تحویلم داد...وسط حرفش گفتم کاری نداری؟!!و قطع کردم!چقدر ازش بدم اومد...

3...چرا یه آدم متفاوت پیدا نمیشه!؟؟!؟