زیر آوار فرو ریخته ی عشق از دلم چیزی نمونده که به تو بسپارم...

صفحه خانگی پارسی یار درباره

عین...شین...قاف...

    نظر

اشک های من نریخت

خیره شدم به جای پاهایی که روی برف گم شد

نه دستم لرزید

نه قلبم

تنها تو رفتی

من مانده ام میان سکوت

و عشقی

بی عین

بی شین

بی قاف...

 

 

1...این شعر فوق العاده از داداشمه،مازیار ... 

2...فکر میکنم دیگه نمیتونم عاشق بشم...دیگه حاضر نیستم به خاطر کسی از خودم و خواسته هام بگذرم.الان فکر میکنم که این کار درستتره،نباید از خودم بگذرم ولی اون حس عاشقی حس قشنگی بود...

3...پی نوشتام یه متنن واسه خودشون!!

4...خوش میگذره الان!یه جورایی تو اوج سردرگمی آرومم!

5...آخ جون !!!هفته ی دیگه میریم مهمونی،خونه ی خاله!

6...دکوراسیون اتاقمو عوض کردم!این کار انقدر خستم میکنه که باعث میشه به چیزی فکر نکنم.

7...امروز که داشتم اتاقمو جا به جا میکردم خاطرات گذشتمونو دیدم...عکسامون...نامه هاشو...تمام خرت و پرتایی که یادگار با هم بودنمون بود...ولی دیگه گریه ام نگرفت.فقط یه خنده ی تلخ...و اینکه  چقدر بچه بودم!  عکساش چقدر غریبه بودن واسم....



ای ترس تنهایی من...اینجا چراغی روشنه...

    نظر

حالم خیلی بده...امشب از اون شبهای داغونمه.متاسفانه آدمی نیستم که راحت حرف بزنم...

میخوام تنها باشم تا اینقدر گریه کنم،اینقدر داد بزنم که دیگه هیچی تو دلم نباشه...

میخوام همه چی رو به یکی بگم.یه نفر که سرزنشم نکنه،نمیخوام دلش واسم بسوزه...یکی رو میخوام که فقط گوش کنه.بذاره راحت گریه کنم...فقط بغلم کنه تا بدونم تنها نیستم...

خیلی داغونم.خدااااااااااااااااااااااااااااااااا کمک کن کم نیارم...

 

1...نمیتونم زیاد بنویسم...با نوشتن و حرف زدن مشکل دارم.مشکل خیلی بدیه.ای کاش میشد یه جور حلش کنم.

2...شاید یه کم از این حال بدم به خاطر دلتنگی واسه مامانم باشه...2 روز دیگه میاد...

3...نمیخوام کسی رو ناراحت کنم.واسه همین ظاهرمو حفظ میکنم...میگم،میخندم.نمیخوام دیگران بخاطر اشتباه من یه ذره هم ناراحت بشن.

4...امیدوارم تا صبح حالم بهتر بشه.

 


شروع دوباره

    نظر

میخوام همه چی رو دوباره شروع کنم.از تولد امسالم این تصمیم رو گرفتم...تو دل خودم...به هیچکی نگفتم تا خودشون متوجه بشن.میخوام به هدفام برسم...ارشد یه شهر دیگه قبول بشم و زندگی مستقل رو تجربه کنم.میخوام خودم باشم و خودم.میخوام آزادی رو با تمام وجودم حس کنم.میخوام جبران این چند سال رو بکنم.میخوام .... میخوام ... میخوام... به همه ی این میخوام ها میرسم...به خودم قول دادم.هرچند که هنوز خیلی چیزا اذیتم میکنه.ولی هیچی نمیتونه مانع بشه.

1... به خاطر شروع جدید بلاگم رو هم عوض کردم.امیدوارم بتونم دوستای قدیممو پیدا کنم.

2... مامانم نیست.خیلی بهش وابسته شدم جدیدا...خیلی بهش احتیاج دارم.همین که باشه خوبه.حتی اگه بداخلاق باشه...

3... داداش جونم!منم پی نوشت مینویسم که ست بشم باهات!!

4... هنوز گریه های شبانه ام هست...نه واسه اون.نه واسه دلتنگیام...واسه خودم و حماقتم...